گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ منتظم ناصری
جلد اول
صورت نامه سلطان سلیمان خان به شاه طهماسب‌





اعلیحضرت والا رتبت، گردون رفعت، عطارد فطنت، نیّر طارم ابهت، فصّ خاتم معدلت، خورشید مشارق شهریاری، جمشید سرادق تاجداری، داور دارا رأی، فریدون ملك‌آرای، كیخسرو دهر، نریمان عصر، مزیّن سریر سلطنت و شاهی، مبیّن آئین خلافت و شاهنشاهی، ساحب اذیال المآثر، صاحب اعلام المفاخر، قوّة باصرة الایاله، عزّه ناصیة البساله، المحفوف بصنوف رواتب المواهب من فضل اللّه، معز الدولة و الاقبال (طهماسب شاه) لا زالت اطناب خیام دولته
ص: 840
مربوطة بالخلود، و اسباب نظام شوكته مضبوطة بالسّعود، لوایح انوار دعوات فایقة و فوایح انوار تحیّات رایقه كه صفحات فؤاد اودّا از آن متوسّم و نفحات وداد احبّا به آن منتسم باشد، تمایم حمایم رفعت منال هدهد مثال گردیده و بعد از ادای وسایل مشكین شمایل كه با واسطه نسیم شمال ارسال نموده شده است به رأی منیر صوابنما و خاطر خطیر حقایق گشا انها و انباء می‌شود كه پسرم (بایزید) كه با غرور غفلت جوانی و قصور عقل و نادانی ناشی از سوء تدبیر خلل‌پذیر پیش از این بادی اثارت فتنه و وحشت، و بانی اسائت منافرت شده و خلاف مقتضای افكار خردمندان و منافی رضای انظار هوش‌مندان چندان اوضاع فضیحه ناشایسته و افعال قبیحه ناپسندیده ارتكاب كرده و به گرد سرش گروهی از اشرار و اشقیا مجتمع و او هم اقاویل و اباطیل آنان را مستمع شده و در دیار جلیل الاعتبار (قونیّه) (شهریست در آسیای كوچك و اسمش از لفظ (قونمق- آرامیدن) مأخوذ است، مملكت او مدفن ملا جلال الدین رومی قدّس سره است و در هنگام سلطنت سلاجقه پای‌تخت بود) بر پسرم سلیم طال بقاه و نال مناه كه حامه حومه شهریاری، و حاوی كمالات بختیاری، نور دیده سلطنت، چراغ‌افروز دیدن سعادتست هجوم برده و در هنگام مقابله و مقاتله اغلب اتباعش مقتول و منعدم، و اكثر اشیاعش مخذول و منهزم گشته، و بر حالت او امارت ضعف اقدام، و علامت انكسار تام مستولی آمده و حالت (یوم یفرّ المرء من اخیه) مشاهده كرده، با رعب و انهزام از معركه مهلكه برگشته و به جایگاه حكومت خود كه (آماسیّه) است گریخته، و برای تدارك جرایم و ذمایم خود به درگاه عنایت پناه من كه مرام بخش عامه انام است (فاعترفنا بذنوبنا) به كار بد كردارش بروجه عجز و اضطرار تقدیم مراسم اعتذار و تتمیم لوازم استنابه و استغفار، و استدعای رأفت و شفقت، و ارتجای مرحمت و مكرمت كرده بود بنابراین بر تظلّم و اعتذار و تذلّل و انكسارش ترحّم، و برای ایقاظ عقل و باز شدن دیده و درّاكه‌اش امر قدرقدر و فرمان قضا امضا ارسال گردیده و در ضمن آن بعد از بیان انواع نصایح جامعه و تبیان اصناف مواعظ نافعه اظهار شده بود كه: اوّلا رجال (در اصطلاح رسمی عثمانی یعنی شاه‌شناس) فاسد الاحوال كه ترا اضلال كرده‌اند اگر وجود مضرّت آلودشان را از عالم نابود می‌كنی، و در سیاست و قتل آنها مساهلت نمی‌نمائی، و ثانیا اشخاصی كه از خواص و عوام در نزد تو هستند از
ص: 841
فریق هزیمت رفیق، آنانكه نشأ شقاوت و شقاق، و رشحه شناعت و نفاقند تفریق می‌كنی، و به محل حكومت خود می‌روی به حال خود مشغول می‌شوی و آغاز مخالفت و خودرأئی نمی‌كنی، بر حال اطاعت و فرمان‌روائی می‌مانی، كلّیّة سهو و خطای تو عفو گردیده و از گناهت گذشته خواهد شد. اگرچه با بریدن سر سه نفر از رؤسای مفسدان علی الظاهر امتثال فرمان عالیشأن نموده ظاهرا به حلیه وفاق متحلّی شده، لكن كسب حیله و نفاق ضمنی كه به قدر ده هزار نفر اشرار دور خود جمع نمود و بر گردن رعایای مملكت مالیات بیجا گذاشته، مواشی آنان را به ضبط و غصب و مال و منالشان را به غارت و نهب رسانیده بود این رفتار به قطع روابط عهد و پیمان، و قلع ضوابط صدق ایمانش دلیل قاطع و برهان ساطع شده، احكام صلاح انجام مرسوله را به سمع رضا اصغانه نمود و متصل دست جسارت را از اطاله خسارت اموال و نفوس مسلمین دور نگذاشت و عجزه رعایا و برایا را از حواله باطله آزار و اضرار آسوده نكرد پس سوء ادب و قبح تاراج و طلبش از حدّ اعتدال بیرون رفته مقتضای روش جهانبانی و مرتضای آئین صاحبقرانی بر وفق رسم همیشه، دافع مواد فتن اشرار، و صون دماء مسلمین و اهل دیار شده ساحت بلاد را از خار و خاشاك زیغ و فساد تطهیر واجب، و ظلام ظلم عناد را از مفارق عباد رافع، و تغییر آنرا لازم و لازب دانسته در تحویل خصایل رذایل نكول كنندگان طریق حق اهمال را غیر جایز شمرده، و در تبدیل فضایح و شنایع و قبایح وقایع، عدول كنندگان از راه عدل را اهمال نمودن، موجب اختلال حشمت و اقبال خوانده از عساكر ظفر رهبر كه با ملوك و حكّام كه سالك مسالك ضبط ممالكند بر سرش فرستاده و از غلبه خوف و خشیت و حیرت و دهشت به دیار شرق توجّه نموده و به اتّساع كرم دریاشیم، و ارتفاع همت والا نهمت آن اعلیحضرت به قزوین وصول یافته، از آن جناب نصفت نصاب مكرمت ایاب برای بسط معذرت و استدعای استغفار و شفاعت و تجدید بنیان محبّت و تشیید اركان مودّت منهی و صفاء ضمایر را منبئی، از قدماء خواص معالی اختصاص مطلع خبایای اسرار محرم حرم عزّت‌مدار آقا علی زید قدره باورقای سرایر نضارت‌بخش ریاض موانست، و نخل پیرای گلشن مخالصت، كتاب مستطاب به سمت عتبه عالی‌مرتبه ارسال گردیده بود درازین ازمان و ایمن‌اوان وصول یافته مشمول انظار احترام سعادت ارتسام شده در هنگام
ص: 842
یمن ملاحظه و شرف مطالعه صبح صادق صفای نیّت از تتق افق عباراتش در ساحت سطور طالع، و جواهر زواهر صدق طویت از قعر بحر اشاراتش در ساحل ظهور واقع آمده خلاصه كلام بلاغت نظام، و ملخص پیام محبّت انجام بر مضمون سعادت مقرون (انّ اللّه عفوّ یحبّ العفو) كظم غیظ و عفو معصیت از سنّت حسنه اهل مرحمت شده مشار الیه نیز از قبایح خود پشیمان و كلام شریف (انی تبت الآن) را ورد زبان كرده چون از گناهانش توبه و انابت، و بر خطاهای واقعه خودش اظهار ندامت نموده از آنجهة در خصوص انواع استشفاع التماس شده كه خطیئاتیكه در صحیفه اعمالش صورت‌پذیر است مصفوح، و سیّئاتی كه در جریده افعالش جایگیر است مسموع و ممسوح باشد، پس به ضمیر منیر صداقت اقتضا و خاطر خطیر مرافقت ارتضا خبی و خفی نماناد كه غیر از این‌كه مومی الیه با غباوت نفس و هوا از راه راست هدایت‌انتما عدول، و با اهمال از جانب حقوق به جاده عقوق سلوك، و به طریق ضلالت داخل شده كه عند اللّه گناه عظیم است از جهة سفك دماء كثیره و اتلاف نفوس متكثره، سزاوار نفرین خلق آسمان و زمین شده و از این جهة از مقتضای غضب پادشاهی سزای جزای گناهش اجرا و ایفا گردیده بود، اما قواعد وداد كه فی مابین مشیّد، و معاقد اتّحاد كه مؤكّد است متقاضی است كه ملتمس آن ذات خجسته‌صفات مبذول و تمنیّشان به شرف قبول موصول گردد، بناء علی هذا رعایت خاطر عاطر فیض مظاهر را آمل و فحوای (عفا اللّه عما سلف) را عامل شده، سوادنامه عصیان و مداد خامه طغیانش از صحایف افعال، و الواح احوالش با قطرات فضل و امتنان، و رشحات لطف و احسان تطهیر و پاك و تنظیف و تابناك (و الماضی لا یذكر) گفته از جرم او درگذشته، امّا از حضرت شاه عالیجاه مأمول است كه بر مقتضای رأی سدید قواعد نصح و پند را تمهید و به خودش تنبیه و تأكید شود كه اگر در دائره استقامت و حیطه صداقت ثابت‌قدم و راسخ دم مانده است از اشقیا (فرّخ) و (پسر عبد الغنی) و (طورسون) و (اقساق سیف الدین) كه همه از مفسدین، و از عهد بعید و زمان مدید تا حال پرورده نعمت نامتناهی و برآورده تربیت پادشاهی بوده و عصیان نموده، تحریك شراره شرت و بدین قدر قبایح دلالت و به ریختن چندین خون ناحق مباشرت كرده و حالا در نزدش مانده‌اند به قتل رساند و سایر اشرار را در آنجا بگذارد، و با چند تن از بندگان
ص: 843
و پسرانش به صحابت مأمورین كاردان به سرحد ولایت آمده باشد كه مصالحت و مصافات كه در ذات البین بوده باقی و برقرار بماند و رعایای طرفین آسوده‌حال و مرفه البال و ممالك و بلاد نیز معمور و آباد باشد و اگر آمدن بعضی را با او مایه فساد دانند به همراهی نفرستند و در آنجا باشند پس اگر این نصایح و پند سودمند شده و به رضای جمیل اتّباع و كلام حق را استماع نموده باشد همیشه شرایط حقوقش مطمح نظر است و از آثار مخالفت برحذر باشد هرآینه لایق دولت بلندپایه و مستحق حشمت و پیرایه شدن محقق است چنانكه این خصوصیات بسمع قبول موصول باشد بدین جانب اعلام شود كه از اینطرف نیز با مردمان كاردان یك بیگلربیگی «1» فرستاده تا او را به مقرّ حكومتش كه (آماسیّه) است بیاورد و اختیار اطوار حمیده و كردار پسندیده بنماید كه مبنی بر وقار باشد تا كه نتایج نصیحه فصیحه شما حاصل و مقرّر، و با مبتغای رضای ما عامل شدن میسّر شود. چون عادت ارباب وفا یمن اعادت و حسن احازتست عمدة الاماجد آقا علی نیز بعد الفراغ عما وجب علیه من الابلاغ منظور انظار كرم و اقبال و به عز حضور فایض الحبور ارسال گردیده شد همواره با وسائل رسائل سلسله موالات و رابطه مصافات مؤكّد و مجدّد شود همیشه اساس دولت و كامرانی و بناء حشمت جاودانی در ارتفاع مبانی عزّت و اجتماع معانی رفعت مشیّد و مخلّد باد بنصّ النّون و الصّاد. «2» تاریخ منتظم ناصری ج‌2 843 صورت نامه سلطان سلیمان خان به شاه طهماسب ..... ص : 839
ات میرزا شرف ولد قاضی جهان كه وكیل شاه طهماسب و جامع فضایل و كمالات بود و در شاعری درجه عالی داشت. لشكر كشیدن ادهم خان به فرمان اكبر شاه به مالوه و انتزاع نمودن آن را از تصرّف باز بهادر. كشته شدن بیرام خان خان خانان در گجرات. وفات سیّد محمّد جبل عاملی و خواجه قاسم نطنزی از مشاهیر.
______________________________
(1). بیگلربیگی در عثمانی در آن زمان كسی بوده است كه منصبش از وزراء یك مرتبه پائین‌تر بوده (مؤلّف).
(2). متن نامه تركی است و در كتاب (شاه طهماسب صفوی) به اهتمام دكتر عبد الحسین نوائی، ص 369 به نقل از منشآت فریدون بیك، ج 2، ص 26 آمده. مؤلّف این كتاب متن تركی را ترجمه كرده است.
ص: 844
اروپا- (اكس)- فوت ماری دلرن ملكه این مملكت كه از شاهزاده خانمهای فرانسه بود در دهم ماه ژون و چون این ملكه درگذشت قشون فرانسه كه به كمك او رفته بود از اكس به فرانسه مراجعت نمود. ماری استوار كه پدرش پادشاه اكس و مادرش ماری دلرن بود مستقلّا ملكه اكس گردید. (اسپانیا)- تبدیل پای‌تخت از شهر تلد (طلیطله) به مادرید. (فرانسه)- پرنس دكنده از شاهزاده‌های خانواده سلطنت به واسطه اینكه مذهب پرتستان را قبول كرده بود مقتول شد. فوت فرانسوای دویّم پادشاه فرانسه در پنجم ماه دسامبر كه ماری استوار ملكه اكس در حباله ازدواج او بود. جلوس برادرش شارل نهم در سنّ دهسالگی و اقتدار كاترین دمیدیسی مادر پادشاه در كار مملكت. فوت شاعر معروف ژاشیم دوبلی.
(ایطالیا)- فوت آندره دریا در سنّ نود و دو سالگی در شهر ژن و این شخص یكی از سردارهای معروف برّ و بحر بود و خدمت زیادی به وطن خود كه ژن باشد كرده. (عثمانی)- فوت رستم پاشا وزیر اعظم سلطان سلیمان خان كه مال بیقیاسی داشت و برقرار شدن علی پاشا به جای او به وزارت اعظم.

[سنه 969 هجری- سنه 1561 مسیحی]

آسیا- در اینسال عهد مودّت فیمابین شاه طهماسب و سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی منعقد گردید و ایلچی شاه طهماسب كه به دربار عثمانی رفته مراجعت كرد و خسرو پاشا كه حاكم وان بود با علی آقای قاپوچی‌باشی به همراهی ایلچی شاه طهماسب به قزوین به دربار این پادشاه آمدند و دویست نفر با این سفرا بودند و چون یكی از شروط معاهده جدیده منعقده فیمابین این بود كه هركس از تبعه و اتباع یكی از دولتین ایران و عثمانی به دولت دیگر از دو دولت مزبوره پناه برد آن دولت آنشخص را پناه نداده به دولت متبوعه او تسلیم نماید امنای شاه طهماسب سلطان بایزید پسر سلطان سلیمان خان را كه به ایران پناه آورده بود با اولاد او به سفرای دولت عثمانی تسلیم كردند و سفرای مشار الیهم به موجب حكمی كه از سلطان سلیمانخان داشتند سلطان بایزید و اولاد او را هلاك كردند و در سلخ ذیقعده جسد مقتولین را حمل كرده به ممالك عثمانی معاودت نمودند.
ص: 845
در تواریخ فرنگ می‌نویسند كه شاه طهماسب به استقبال سلطان بایزید به تبریز آمد و از او در تبریز پذیرائی نمود امّا در موقع استقبال یكی از سوارهای شجاع و رشید سلطان بایزید موسوم به فرهاد قدز كه در جلو شاه طهماسب و سلطان بایزید بازی و حركات جنگی می‌كرد به سلطان بایزید گفت چه عیبی دارد كه این جنگ را كه ما بطور بازی می‌كنیم جدّا بنمائیم یعنی شاه طهماسب را بكشیم و تو را به سلطنت ایران برداریم و این حرف بعدها به سمع شاه طهماسب رسیده متوهّم شد، این بود كه چون به قزوین رسیدند سواران سلطان بایزید را متفرّق ساخت به این معنی كه هرچند نفر را به یكی از امرا سپرد كه مراقبت و مهمانداری كنند كه آنها نتوانند سوء قصدی بیندیشند، و بعد از آن واقعه دیگر رخ نمود كه بر سوء ظنّ شاه طهماسب افزود و آن این بود كه در یك مجلسی كه سلطان بایزید به ملاقات شاه طهماسب آمده بود یكی از پیشخدمتهای شاه طهماسب بطور نجوی به او خبر داد كه قصد سلطان بایزید این است كه تو را با طپانچه هلاك سازد، شاه طهماسب به بهانه درد دل از مجلس بیرون رفت و چون این خبر در قزوین منتشر شد اهل قزوین حمله به عمارتی كه سلطان بایزید در آن بود بردند شاه طهماسب خلعتی برای سلطان بایزید فرستاده او را ایمن كرد و بعد به واسطه ازدیاد سوء ظنّ او را حبس كرد ولی چون با سلطان بایزید قرار داده و عهد كرده بود كه او را به گماشتگان و مأمورین سلطان سلیمان خان ندهد و تسلیم ننماید لهذا وقتی كه مأمورین دولت عثمانی به دربار شاه طهماسب آمدند شاه طهماسب سلطان بایزید را به گماشتگان سلطان سلیم خان برادر سلطان بایزید تسلیم كرد و یكی از مأمورین كه صنعان آقا نامی بود شاه طهماسب از او پرسید كه سلطان بایزید را اگر ببینی می‌شناسی، گفت خیر من او را در طفولیت دیده‌ام لهذا ریش و سبیل سلطان بایزید را تراشیدند كه شباهت طفولیت آن ظاهر و بر صنعان آقا معلوم شود كه این همان سلطان بایزید است كه به او تسلیم می‌نمایند، خلاصه قبای چركینی به سلطان بایزید پوشانیده و ریسمانی به كمر او بسته تسلیم مأمورین عثمانی كردند و سلطان بایزید و چهار پسرش به دست مأمورین مشار الیهم در پانزدهم محرّم كشته شدند و این واقعه در اهل قزوین بقدر عزاداری روز عاشورا اثر كرد، و نیز نوشته‌اند در معاهده‌ای كه فیمابین سلطان سلیمان خان و شاه طهماسب در موقع تسلیم كردن
ص: 846
سلطان بایزید منعقد شده بود یكی از شرایط این بود كه سلطان سلیمان خان بغداد را به شاه طهماسب واگذارد.
هم در اینسال در هفدهم ماه ربیع الثانی داود بیگ ولد لواسان گرجی با جمعی از گرجستان به قزوین آمده اسلام اختیار كردند و شاه طهماسب حكومت تفلیس را به داود بیگ داد. نیز در اینسال علی سلطان اوزبك والی خوارزم متوجه خراسان گردیده بعضی از الكای این ولایت را تاخته به خوارزم بازگشت. هم در این سال قزاق برادر خود حسینقلی را به تاخت ولایت هزاره فرستاده او آن دیار را بتاخت و گوسفند و اموال بسیار گرفته به هرات معاودت نمود و قریب سه هزار رأس اسب از همراهان حسینقلی تلف شد. وفات شاهزاده سلطان دختر شاه اسمعیل همشیره صلبی شاه طهماسب در شب چهارشنبه چهاردهم جمادی الاولی.
كشتن اعتماد خان امیر الامرای گجرات احمد شاه گجراتی را و برقرار كردن مظفّر شاه را به جای او به سلطنت. وفات میرزا كافی اردو بادی از مشاهیر.
اروپا- (اكس)- ماری استوار كه بعد از فوت شوهر خود از مملكت فرانسه به مملكت خود یعنی به اكس می‌رفت الیزابت ملكه انگلیس چند فروند كشتی فرستاده كه او را در بین راه گرفتار نمایند، اما سفاین مزبوره به او نرسیدند و ماری استوار به مملكت خود ورود نمود در حالتیكه اهالی اكس چندان مایل به سلطنت او نبودند. (عثمانی)- استیلای خیر پاشا ابن خیر الدّین پاشا از سردارهای عثمانی بر بلاد فاس.

[سنه 970 هجری- سنه 1562 مسیحی]

آسیا- در این سال عیسی خان ولد لوند بیگ گرجی كه در دربار شاه طهماسب دارای مقامی منیع شده بود و هرسال مبلغی گزاف در حق او مقرر و برقرار گردیده مایل به فساد عقیده و عدول از دین اسلام شده خیال فرار از دربار این پادشاه نموده یكی از محرمان او این قضیّه را به عرض شاه طهماسب رسانیده لهذا در اواخر ماه ربیع الثانی او را دستگیر كرده به قلعه الموت فرستاد. هم در این سال سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی الیاس بیگ از امرای خود را با هدایای وافره كه از
ص: 847
جمله پانصد هزار اشرفی و چهل رأس اسب با زینهای مرصّع و حلّه‌های مخمل و زربفت بود به دربار شاه طهماسب فرستاد و از میان اسبها یك رأس اسب كمال امتیاز را داشت بالجمله سفیر مشار الیه روز نوزدهم ماه صفر وارد قزوین شده شاه طهماسب ایلچی سلطان عثمانی را با كمال اعزاز و اكرام پذیرفت. هم در این سال فرستادگان سلاطین اوزبك كه در ماوراء النهر به سلطنت برقرار بودند از قبیل پیر محمد خان حاكم بلخ و عبد الله خان والی بخارا و سلطان سعید حاكم سمرقند به دربار شاه طهماسب آمدند و هدایای كثیره از جانب سلاطین مزبوره تقدیم نمودند.
هم در این سال شاه طهماسب امیر تقی الدین محمد را از صدارت معاف داشته در ماه ذیقعده صدارت عراق و فارس و خوزستان را به امیر محمد یوسف كه از افاضل سادات استراباد بود داد و در اواسط ذیحجه صدارت شیروان و خراسان و آذربایجان را به امیر زین الدین علی ولد امیر اسد اللّه مرعشی عنایت نمود. در این سال قشلاق و ییلاق شاه طهماسب هردو در قزوین بود. وفات قطب الدین بغدادی از تلامذه امیر غیاث الدین منصور كه جامع معقول و منقول بود و در انشاء و نگارش عبارت یدی طولی داشت و در نزد شاه طهماسب تقرب او زیاد بود و قطب الدین در قزوین درگذشت. وفات نور الدین محمد ولد كمال الدین حسین كه در علوم عقلیه كمال مهارت را داشت و در علم كلام خصوصا در تجرید و حاشیه آن بی‌نظیر بود و بعد از پدر به منصب طبابت شاه طهماسب نایل گشته و ارتحال نور الدین محمد در روز دوشنبه بیست و هفتم رجب این سال بوده است. فوت دریا عماد شاه صاحب برار كه نقال خان از امرای او اسم سلطنت را بر پسرش برهان كه طفل بود نهاد. عزل كردن غازی جیك كه اوّلین شخص از جیكان كشمیر است حبیب شاه كشمیری را، كه خود به جای او به حكمرانی برقرار گشت. وفات امیر فخر الدّین سماكی و یوسف بلخی. غلای عظیم در دشت قبچاق.
اروپا- (فرانسه)- قسمتی از اهالی مملكت كه مذهب هوگنو (شعبه‌ای از پرتستان) را اختیار كرده بودند با قسمت دیگر كه كاتولیكی مذهب می‌باشند مشغول جنگ شده و از طرف آلمان و انگلیس به هوگنوها حمایت می‌شود.
آنتوان دناوار كه سلطنت ایالت كوچك ناوار از طرف اسپانیول با او بود ولی خود
ص: 848
از خانواده سلطنت فرانسه می‌باشد در شهر روان در جنگ مذهبی مجروح و مقتول می‌گردد و ژآن البر زوجه او در ناوار به واسطه صغر سنّ پسر خود ملكه می‌شود و پسر خود را كه در این وقت نه ساله بود در مذهب هوگنو تربیت می‌كند.
(ایطالیا)- پی ششم پاپ در عمارت واتیكان (دربار پاپ) كه مقرّ خلافت او بود مطبعه‌ای ایجاد كرده و كتب شرقیّه را به السنه مختلفه عربی و فارسی در آن مطبعه به طبع می‌رساند. (عثمانی)- متاركه هشت ساله مابین دولت عثمانی و دولت اطریش.

[سنه 971 هجری- سنه 1563 مسیحی]

آسیا- در این سال پیر محمّد خان بن جانی بیگ سلطان حاكم بلخ با لشكر زیاد به حوالی مشهد مقدّس آمد ولی صلاح در تعرّض به مال اهالی این دیار ندیده به بلاد خود بازگشت و خال خود تولك بهادر را به عذرخواهی به دربار شاه طهماسب فرستاد و شاه طهماسب حسین بیگ یساول‌باشی را همراه وی روانه بلخ نمود، بعد از مراجعت پیر محمّد خان علی سلطان اوزبك با جمعی بتاخت خراسان آمدند و در طرق نزول نمودند، امرای قزلباش از قبیل صافی ولی خلیفه روملو، و قنبر علی سلطان استاجلو، و ملازمان سلطان ابراهیم میرزا از شهر مشهد مقدّس بیرون آمده بر اوزبكان حمله نمودند و جنگ سختی درگرفت و بسیاری از قشون اوزبك كشته شد، علی سلطان چون كار را زار دید متوجّه دیار خود گشت. هم در این سال شاه طهماسب معصوم بیگ صفوی را با سپاه فراوان به تسخیر مازندران فرستاد، امیر مراد خان كه در این ولایت حكمرانی داشت از حركت قشون مزبور باخبر و متوهّم گردیده عریضه‌ای به شاه طهماسب نوشت و اظهار اطاعت و انقیاد نمود لهذا باز شاه طهماسب حكومت مازندران را بدو واگذار كرد. هم در اینسال از تركستان و سایر ممالك سفرا با هدایا به دربار شاه طهماسب آمدند. وفات خانش خانم همشیره شاه طهماسب. وفات عبد الرشید خان صاحب كاشغر كه پسرش عبد الكریم خان به جای او حكمرانی یافت. كناره كردن غازی شاه جیك از سلطنت كشمیر كه برادرش حسین شاه به جای او متقلّد این امر خطیر گشت. وفات شاه نعمت اللّه ولی كرمانی.
ص: 849
اروپا- (اطریش)- فردیناند امپراطور اطریش ماكسی میلین پسر خود را به سلطنت مجارستان منصوب كرد. (اسپانیول)- بنیان و طرح قصر اسكوریال در حوال شهر مادرید كه بعد از بیست سال این بنا به اتمام رسید. (فرانسه)- در محاصره ارلئان كه طایفه هوگنو با قشون پادشاه جنگ می‌كردند دوك دوكیز از بنی اعمام پادشاه كه سرداری معتبر بود مقتول می‌گردد. ایجاد و ابداع افواج نظامی در این مملكت. (روس)- شروع به جنگ مابین روس و لهستان. فتح شهر پلك به دست قشون روس. فوت ملكه روس از نسوان عاقله كه بهترین مستشارها برای شوهر خود بود.

[سنه 972 هجری- سنه 1564 مسیحی]

آسیا- در این سال قزاق از ملازمان شاه طهماسب كه حكمرانی هرات داشت به خیال خودسری افتاده اموال مردم را به تعدّی می‌گرفت كه اسباب استقلال خود نماید، شاه طهماسب سلطان ابراهیم میرزا و بدیع الزمان میرزا و معصوم بیگ صفوی و امیر خان تركمان و ولی خلیفه شاملو و شاه قلی سلطان افشار و نظر بیگ استاجلو و صدر الدین خان صفوی و ارس بیگ روملو و حیدر بیگ تركمان و امیر اصلان بیگ افشار و خلیل بیگ كرد را مأمور هرات كرد كه ابتدا قزاق را به اطاعت و انقیاد دعوت و دلالت كنند اگر قبول كرد نعم المطلوب و الّا جبرا او را مقهور و مخذول سازند، امرای مذكور روانه به محلّ مأموریّت شده لشكر قزاق به مقاتله و مقابله ایشان شتافته پس از جنگ سخت منهزم شدند و امرا به هرات آمده قزاق را بگرفتند و در بند ایشان به مكافات تعدیّات خود می‌رسید كه اجل او را دستگیر شد. قشلاق شاه طهماسب در تبریز. هم در این سال قلعه خبوشان را كه در تصرّف علی سلطان بود پهلوان قمری در غیاب حاكم این شهر این ولایت را به تصرّف گماشتگان شاه طهماسب داد و خود از جانب شاه طهماسب به حكمرانی ولایت خبوشان نایل گردید. نیز در این سال شاه طهماسب تمغای كلّ ممالك ایران را كه معادل سی هزار تومان بود ببخشید. هم در این سال چند رای پادشاه بیجانگر كه هندو بود قصد كرد بعضی از ولایات از حكمرانان مسلمان دكن انتزاع كند و بر ممالك خود
ص: 850
بیفزاید لهذا حسین نظام شاه از بلده احمدانگر با سپاه فراوان حركت كرده به اتفاق علی عادلشاه و ابراهیم قطب شاه متوجّه مملكت چندرای شد، چندرای كه این بشنید با لشكر بیشمار به استقبال آنها شتافته آنها از آب گنگ عبور كرده در برابر لشكر چندرای نزول نمودند و جنگ سختی فیمابین درگرفت آخر الامر چندرای دستگیر شد و تقریبا پنجهزار نفر از قشون او كشته شدند و پس از گرفتار شدن چندرای بر او اسلام عرضه كردند او قبول ننمود لهذا به فرمان حسین نظام شاه مقتول شد و حكمرانان مشار الیهم به بلده بیجانگر آمده شهر را قتل و غارت كردند و بقدری جواهر و اموال از این شهر بردند كه به وصف درنیاید، بعد از آن حكمرانان مزبور به ولایت خود بازگشتند و حسین نظام شاه درگذشت و مرتضی نظام شاه به جای او به حكمرانی نشست. هم در این سال اكبر پادشاه قلعه آگره را بنا نهاد.
اروپا- (اطریش)- ماكسی میلین بعد از فوت پدر خود به امپراطوری نایل گردیده به ماكسی میلین دویّم معروف گردید. (فرانسه)- تا این سال عید نوروز و ابتدای سال فرنگیها در اوّل ماه او بود، در این سال به حكم پادشاه فرانسه عید مزبور و اوّل سال را به اوّل ماه ژانویه قرار دادند. بنیان قصر طویلری به امر كاترین دمیدیسی مادر پادشاه. (سویس)- فوت كالون معروف در شهر ژنو در بیست و هفتم ماه مه و كالون تغییر كلّی در دین كاتولیكی داده و در اینوقت چندین كرور نفس مرید و پیرو طریقه او بودند. (ایطالیا)- فوت میكلانژ نقّاش و حجّار معروف در سنّ نود سالگی. (عثمانی)- وزارت اعظم مصطفی پاشا.

[سنه 973 هجری- سنه 1565 مسیحی]

آسیا- در این سال امرای قزلباش كه در هرات بودند امیر غیب بیگ را در این بلده گذاشته خود به جانب ابیورد حركت كردند، ابو الخان اوزبك كه بر این ناحیه استیلا داشت در قلعه ابیورد متحصّن شده امرای مزبور به ظاهر این قلعه رسیده به محاصره آن پرداختند و چون جنگ درگرفت ابو الخان آثار عجز و عدم امكان مقابله با امرا را در خود نمودار و آشكار دیده از تاخت خراسان پشیمان گردید و چند نفر را نزد امرای قزلباش فرستاده امان طلبید و قسم یاد كرد كه من بعد به راه خلاف نرود
ص: 851
و هرسال پیشكشی به دربار شاه طهماسب فرستد، لهذا امرا دست از محاصره كشیده روانه خدمت شاه طهماسب شدند. وفات علی سلطان بن الوش خان «1» از نژاد جوجی بن چنگیز خان كه بر خوارزم استیلا داشت و پادشاهی ظالم و بدسیرت بود و چون او درگذشت جاجم خان بر بلاد او استیلا یافت. وفات شیخ سلیم فتحپوری و سیّد محمّد جامه باف شاعر.
اروپا- (اكس)- ماری استوار ملكه این مملكت به مزاوجت یكی از بنی اعمام خود درمی‌آید. (اسپانیول)- تصرّف جزایر مانیل به واسطه سفاین این دولت كه بعد از تصرّف به اسم پادشاه موسوم شده آنرا جزایر فیلی‌پین نامیدند.
(ایطالیا)- فوت پی ششم پاپ كه ابنیه عالیه رم پای‌تخت ایطالیا را او بانی بوده. (عثمانی)- در این سال مصطفی پاشا جزیره مالت را محاصره كرده و چهار ماه مدّت این محاصره امتداد یافت و بدون فتح و غلبه به مملكت خود مراجعت نمود.

[سنه 974 هجری- سنه 1566 مسیحی]

آسیا- در این سال شاه طهماسب حكومت هرات را به سلطان محمّد میرزا داده یكان شاه قلی را لله شاهزاده نمود و سلطان محمّد میرزا چون با لله خود از قزوین به طرف خراسان حركت كرد این خبر به ماوراء النّهر رسید، اسكندر خان پادشاه بخارا امرا و فرزندان خود را طلبیده در باب تاخت خراسان و دستبرد زدن به سلطان محمّد میرزا گفتگو كرد، عبد اللّه خان كه پسر ارشد اسكندر خان بود متعهّد اینكار شده با لشكر فراوان از آب‌آمویه عبور و به بلاد خراسان آمد همینكه خبر توجّه این لشكر به سلطان محمّد میرزا رسید از آنجا كه اكثر ملازمان او متفرّق بودند پناه به قلعه تربت برد قشون اوزبك در حوالی قلعه فرود آمدند و راه آمدوشد قلعه را بستند در این بین لشكر قزلباش به دفع اوزبكان رسیده عبد اللّه خان چون امكان مقاومت نداشت كوچ بر سر كوچ به بخارا بازگشت. وفات عبد اللّه خان بن قرا خان استاجلو
______________________________
(1). احسن التواریخ: الوس خان.
ص: 852
شوهر همشیره شاه طهماسب در شیروان. انقیاد و اطاعت حكمرانان نور از شاه طهماسب و استیصال آنها و آخر شخص این طبقه ملك عزیز نام داشت. وفات پیر محمّد خان صاحب بلخ و برقرار شدن پسرش تنیم خان به جای او. مخالفت خان زمان و بهادر خان با اكبر پادشاه كه پس از جنگ با سپاه اكبر شاه بقتل رسیدند.
استیلای شریف مطهّر بر صنعا.
اروپا- (فرانسه)- فوت دومولن از قضاة معروف. (عثمانی)- محاصره نمودن سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی شهر زی‌جست «1» را در مجارستان، و در بین محاصره سلطان در ماه صفر وفات نمود. مدت عمر سلطان سلیمان خان هفتاد و شش سال و بعضی هفتاد و چهار سال نوشته‌اند، سلطنت او چهل و هشت سال.
جلوس سلطان سلیم خان دویّم ابن سلطان سلیمان خان در سنّ چهل و سه سالگی و فتح شهر زی‌جست بعد از فوت سلطان سلیمان خان.

[سنه 975 هجری- سنه 1567 مسیحی]

آسیا- در این سال سفیر سلطان سلیم خان دویّم سلطان عثمانی به قزوین به دربار شاه طهماسب آمده بعد از اعلام جلوس سلطان سلیم خان اظهار مودّت دولت عثمانی را با دولت ایران ابلاغ داشت و شاه طهماسب سفیر را به نیكوئی پذیرفته به خوشوقتی معاودت داد. هم در این سال كاركیا خان احمد والی گیلان به خیال طغیان و عدم انقیاد و اطاعت از شاه طهماسب افتاد، شاه طهماسب به استمالت و نصیحت او فرستاده سودی نكرد، لهذا امیره ساسان را با دسته قشونی به گسكر فرستاد و امیره ساسان با سپهسالار سعید كه از جانب خان احمد حاكم گسكر بود جنگ سختی كرده بر او غالب آمد و او و جمعی از ملازمان وی را بكشت، چون این خبر به شاه طهماسب رسید صدر الدین خان صفوی را با جمعی سوار به رشت روانه كرد، صدر الدین خان كیا رستم را كه از جانب خان احمد حاكم رشت بود بگرفت و به خدمت شاه طهماسب فرستاد و از آنجا كه باز از خان احمد آثار خلاف
______________________________
(1). احسن التواریخ: قلعه سكتوار.
ص: 853
و مخالفت به ظهور می‌رسید شاه طهماسب چند تن از امرا را با لشكر زیاد مأمور به تصرّف گیلان نمود و آنها عرصه را بر خان احمد تنگ كردند و با آنكه خان احمد خود مردی شجاع و جنگی بود و سپاه فراوان داشت در مقابل عساكر شاه طهماسب نتوانست خودداری كند ناچار راه فرار پیش گرفت و چند ماه در كوهها می‌گشت تا او را دستگیر كردند و روز سه‌شنبه ششم ماه رجب به خدمت شاه طهماسب آوردند و مملكت گیلان مصفّا شده شاه طهماسب حكمرانی بلاد گیلان را به اللّه قلی سلطان استاجلو و اسكندر بیگ افشار و حمزه بیگ طالش و زینل بیگ ذو القدر و شرف خان كرد داد و كاركیا خان احمد را كه سی و دو سال حكمرانی كرده بود بعد از چند ماه روانه قلعه قهقهه نمود.
پوشیده نباشد كه این طبقه از حكمرانان گیلان تقریبا دویست و پنجسال حكمرانی داشته‌اند و اسامی آنها از اینقرار است: سیّد علی كیا، كاركیا ضیا، كاركیا میر سیّد محمّد، كاركیا ناصر، كاركیا سلطان محمّد، كاركیا میرزا علی، كاركیا سلطان حسن، كاركیا سلطان احمد، كاركیا سید علی، كاركیا سلطان حسن، كاركیا خان احمد كه آخر شخص این طبقه بود. «1»
هم در این سال كه سنه نهصد و هفتاد و پنج هجری باشد شاه طهماسب شاه قلی سلطان استاجلو را با تحف و هدایا و نامه مودّت علّامه به تهنیت جلوس سلطان سلیم خان به عثمانی فرستاد و این نامه شاه طهماسب طوماری بود كه هفتاد ذرع طول داشت، خلاصه ایلچی مزبور در ادرنه به خدمت سلطان عثمانی رسیده پس از ادای رسوم رسالت و مأموریّت خود بازگشت. استیلای سلیمان كرانی صاحب بنگاله و بهار بر اودیسه. وفات قاضی احمد غفّاری و شیخ احمد فنائی خلخالی شاعر.
اروپا- (اكس)- شورش اهالی این مملكت به ماری استوار به واسطه بعضی
______________________________
(1). نامها و عنوان خاندان حكومتی كاركیا در گیلان در احسن التواریخ چاپ آقای نوائی چنین آمده: سید علی كیا كاركیا- رضا كیا كاركیا- میر سید محمد كاركیا- ناصر كیا كاركیا- سلطان محمد كاركیا- میرزا علی كاركیا- سلطان حسن كاركیا- سلطان احمد كاركیا- سید علی كاركیا- سلطان حسن كاركیا- خان احمد.
ص: 854
بی‌عصمتیها كه ازو به ظهور رسیده بود، حبس این ملكه به دست رعیّت و استعفا نمودن او از سلطنت و بخشیدن تاج خود را به پسر یكساله خود. (اسپانیا و هلاند)- نجبای اسپانیول به ریاست پرنس درانژ در مملكت هلاند دین پرتستانی اظهار می‌كنند. دوك دآلپ از طرف پادشاه اسپانیول مأمور تنظیم هلاند است. در فلرید ینگی دنیا قشون فرانسه با اسپانیولیها به جهة تصرّف آنجا مشغول جنگ می‌باشند. (فرانسه)- طایفه هوگنو و كاتولیك در این مملكت سبب جنگ داخله هستند، هوگنوها به قصد اسیر نمودن پادشاه فرانسه تا حوالی پاریس حمله‌كنان می‌آیند و شكست می‌خورند، دوك دومن مرانسی سردار كلّ قشون پادشاه كشته می‌شود.

[سنه 976 هجری- سنه 1568 مسیحی]

آسیا- چون سماون بیگ گرجی در بعضی متصرّفات شاه طهماسب در گرجستان بخصوص در تفلیس خرابی كرده بود در این سال شاه طهماسب شمخال بیگ چركس و ابراهیم بیگ الباوت «1» و علیقلی بیگ قاجار را مأمور كرد كه به اتّفاق داود بیگ گرجی برادر سماون كه از جانب شاه طهماسب حاكم تفلیس بود و در سال قبل سماون او را منهزم ساخته متوجّه گرجستان گردند و سماون بیگ را گرفته به دربار شاه طهماسب فرستند، چون مشار الیهم روانه گرجستان شدند سماون بیگ به یكی از جبال شامخه رفت كه در آنجا محفوظ ماند، عساكر قزلباش راه آن كوه را گرفته پس از جنگ دستگیر و بسیاری از همراهان او را بكشتند و خود او را به خدمت شاه طهماسب فرستادند. هم در این سال معصوم بیگ صفوی وكیل شاه طهماسب عازم زیارت حرمین شریفین شد جمعی از عثمانیها در راه بر سر او ریخته وی را با چهل و هشت نفر از همراهان او بكشتند و چنین شهرت دادند كه قطّاع الطّریق عرب اینكار را كرده‌اند، سلطان سلیم خان سلطان عثمانی علی آقای چاوش‌باشی را به معذرت به دربار شاه طهماسب فرستاد، شاه طهماسب او را بخوبی پذیرفته معاودت داد. وفات امیر ابو الفتح از سادات جلیل القدر كه جامع
______________________________
(1). احسن التواریخ: الپاوت.
ص: 855
علوم و حكم بود در اردبیل و امیر ابو الفتح از تلامذه عصام الدین، و در ماوراء النهر تحصیل كرده بود و صاحب بعضی مصنّفات می‌باشد.
اروپا- (اكس)- فرار ماری استوار ملكه از حبس و پناه بردن به خاك انگلیس كه در آنجا محبوس گردید. (اسپانیا)- فوت الیزابت ملكه و جنگ مابین طایفه پرتستان و كاتولیك كه چهل سال امتداد یافت. پرنس درانژ از هلاند بر ضدّ پادشاه اسپانیول جنگ می‌كند. صاحب صنعتهای هلاندی علی الخصوص ماهوت‌بافها كه آن وقت این صنعت در تمام اروپا اختصاص به این مملكت داشت به واسطه هرج‌ومرج كه در هلاند رو داده مهاجرت به انگلیس می‌كنند و صنعت ماهوت‌بافی را در آنجا رواج می‌دهند. ماندانا از ملّاحان اسپانیول جزایر سالمن را در محیط پاسیفیك انكشاف می‌كند. (روس)- استعفای ایوان چهارم از سلطنت و تفویض نمودن این كار خطیر را به ژدی‌گر نام تاتار. (سود)- اریك چهارم از سلطنت خلع شده و ژان سیّم برادرش به جای او منصوب می‌شود.

[سنه 977 هجری- سنه 1569 مسیحی]

آسیا- توجّه یعقوب بیگ حاكم كرمان به امر شاه طهماسب به طرف گرمسیرات جرون و مستولی شدن بر بعضی قلاع آن نواحی. آمدن اوزبك سلطان ابن رستم سلطان بن جانی بیگ سلطان با لشكر فراوان به تاخت بلاد خراسان و نزول نمودن در قصبه جام و فرستادن زینل بیگ ولد ابراهیم ذو القدر حكمران اینولایت دسته قشونی به جنگ آنها و پس از حرب صعب حمزه بیگ تجراوغلی «1» وكیل زینل بیگ كشته شد و اوزبكان با اموال فراوان به اوطان خود بازگشتند و زینل بیگ ایشان را تعاقب نمود، با آنكه بعضی از دانشمندان «2» او را منع كرده گفتند صلاح در این
______________________________
(1). در احسن التواریخ چاپ آقای نوائی و چاپ سدن، سنجر اوغلی. اما در نسخه‌بدل مورد مراجعه آقای نوائی تجراوغلی.
(2). به كار بردن كلمه «دانشمندان» خالی از مسامحه نیست. شاید در اصل «هوشمندان» بوده است. گو اینكه ذیل وقایع سال 991 نیز كلمه دانشمند به معنی مدبر و هوشمند بكار رفته. به هر
ص: 856
نیست كه از عقب اوزبكان روی، نشنید و راند تا به آنها رسید اوزبكان یكی از امرا را با هزار نفر از لشكریان زینل بیگ بكشتند و باقی را منهزم كرده روانه اندخود و شبرغان شدند. گرفتن اكبر شاه قلعه كالنجر را.
اروپا- (اسپانیول)- ژرارمركاتر نام از اهالی بلژیك وضع رسم نقشه بحری را ایجاد و ابداع می‌كند. (فرانسه)- جنگ موسوم به ژارناك مابین هوگنوها و قشون سلطنتی كه در تحت ریاست هانری برادر پادشاه بودند و غلبه قشون سلطنتی بر هوگنوها و مضمحل ساختن آنها را. پرنس دكنده از رؤسای هوگنو مقتول می‌گردد و هانری ولیعهد ناوار به ریاست این طایفه برقرار می‌شود. (عثمانی)- استرداد سنان پاشا قلاع یمن را از اولاد شریف مطهّر. یانقین عظیم در اسلامبول.

[سنه 978 هجری- سنه 1570 مسیحی]

آسیا- در این سال اللّه قلیخان استاجلو كه شاه طهماسب حكومت گیلان را به او داده بود معدودی را در لاهیجان گذاشته خود به ییلاق رفت لهذا سپاهیان گیلان وقت را مساعد دیده سیّد حسین نامی را بر خود حاكم ساختند و آغاز مخالفت نمودند و سیّد حسین با لشكر بسیار بر سر صوفیان كه در قلعه لاهیجان بودند آمده بعد از قتال بر ایشان غالب شده نسا و رجال بلكه صبایا و اطفال ایشان را بكشت و در آن حدود دست تغلّب دراز كرده امیره ساسان با سپاه فراوان از گسكر به دفع ایشان آمده جنگ سخت درگرفت و اغلب ملازمان و لشكریان امیره ساسان مقتول شدند و خود به مشقت جان بدر برد، چون این خبر به شاه طهماسب رسید قوچ خلیفه مهردار را با امیر غیب بیگ و بعضی سرداران دیگر بر سر یاغیان فرستاده سرداران مذكور بعد از آنكه قریب هزار نفر از سپاه گیلان را در جنگ بكشتند گیلانیان منهزم گشتند و سرداران شاه طهماسب مظفّر و منصور وارد لاهیجان شدند و بعضی این واقعه را در ذیل سال بعد یعنی داخل در حوادث سنه نهصد و هفتاد و نه هجری
______________________________
حال صلاح‌اندیشان دو تن از امرای خراسان بوده‌اند به نام امیر حسین و حاجی كوتوال (احسن التواریخ ذیل وقایع همین سال).
ص: 857
نوشته‌اند. وفات حسین شاه صاحب كشمیر كه برادرش علیشاه به جای او به حكمرانی جلوس كرد.
اروپا- (اسپانیول)- رسم نقشه كره ارض در این مملكت. (عثمانی)- سفاین جنگی این دولت بطرف ونیز حركت می‌كند و مقصود كلّی حركت سفاین مزبوره فتح و تصرّف جزیره قبرس است كه در دست اهالی ونیز بود. فتوحات عساكر عثمانی در جزیره قبرس.

[سنه 979 هجری- سنه 1571 مسیحی]

آسیا- فوت ولی دشت بیاضی شاعر.
اروپا- (اسپانیا)- دن‌ژوان پسر غیر مشروع شارلكن (یعنی مادر او را شارلكن از روی قانون شرع و مذهب در حباله نكاح درنیاورده بعبارة اخری از خدّام بوده نه از زوجات) كه برادر پادشاه بود بقیّه اعرابی را كه در اسپانیول بودند به عنف نفی نموده به طرف افریقا دواند. (عثمانی)- عساكر سلطان سلیم خان سلطان عثمانی قلعه فاماگوست را كه پای‌تخت جزیره قبرس بود محاصره می‌كنند و بعد از سه ماه مصطفی پاشا قلعه مزبور را به غلبه فتح می‌نماید و از این سال به بعد جزیره قبرس كلیّة ملك دولت عثمانی می‌گردد امّا سفاین جنگی دول متّحده اسپانیا و ونیز و پاپ در خلیج لپانت كشتیهای زیاد از دولت عثمانی شكسته و جمعیّت كثیری از آنها را هلاك و نابود می‌سازند (میرزا بیك مؤلّف كتاب روضة الصفویّه گوید در اینسال دولت گرای خان تاتار والی ولایت كفه كه پسر عسكری خان والی قرم بود به امر سلطان سلیم خان سلطان عثمانی به طرف مملكت روس حركت كرد، كیناز ایوان پادشاه روس كه معروف به الغ بیك بود قشونی به دفع دولت گرای خان مأمور كرده كنار قلعه موله «1» را گرفتند و مدّت نوزده روز در این محلّ جنگ فیمابین سپاه
______________________________
(1). این نام در متونی كه دو مصحّح احسن التواریخ آقای نوائی و سدن نشان داده‌اند ضبطهای گوناگونی دارد: آب قلوموله- قلعه آب موله- قلعه مقوله. آقای نوائی چنین اظهارنظر كرده است:
«ظاهرا منظور رودی است از شعبات دنیپر كه از نهر گومل‌Gomelمی‌گذرد».
ص: 858
روس و لشكر دولت گرای خان در كار بود، روز بیستم دولت گرای خان غلبه كرده چون این خبر به كیناز ایوان رسید فرار كرد و دولت گرای خان با قشون خود وارد شهر مسكو شده به نهب و غارت پرداخت و نود هزار نفر از اهالی این شهر را اسیر نمود و خانه‌های این بلد را كه از چوب بود بسوخت و با غنایم موفوره و اموال بی‌قیاس مراجعت نمود.)

[سنه 980 هجری- سنه 1572 مسیحی]

آسیا- انتزاع نمودن نظام شاه برار را از نقال خان و انتزاع نمودن عبد اللّه خان پادشاه بخارا بلخ را از تنم خان (تنیم خان) و اندخود و شبرغان را از اوزبك سلطان.
وفات مصلح الدین لاری از فضلا، صاحب مصنّفات مفیده، و مصلح الدین كتابی در تاریخ آل عثمان نوشته است (از وقایع اینسال آنكه آتشی در آسمان در جنب قطب شمالی ظاهر گشت و مدّت نه ماه این آتش روشن و نمودار بود. بعضی از مورّخین نوشته‌اند در زمان زانس سلطان روم كه معاصر قباد بن نوشیروان بود چنین آتشی در آسمان در طرف قطب شمال نمودار گردید و هفت ماه پدیدار بود بعد از آن به طریق خاكستر فروریخت و پس از فروریختن آن ناخوشی طاعون در بلاد روم بروز كرد) هم در اینسال كه سنه نهصد و هشتاد هجری باشد به موجب نگارش برخی از ارباب سیر در بلده قاین چیزی شبیه به گندم بارید و مردم از آن نان پختند.
اروپا- (فرانسه)- فوت ژان‌دالبر ملكه ناوار در پاریس كه بعد از او پسرش هانری مستقلّا در ناوار به سلطنت جلوس می‌كند و مارگریت خواهر پادشاه اسپانیول را به مزاوجت اختیار می‌نماید. سنوح حادثه سنت بارطلمی در بیست و چهارم ماه او، و شرح این حادثه از اینقرار است كه ماری دمیدیسی مادر پادشاه فرانسه به تدابیر زیاد رؤسای طایفه هوگنو را به پاریس احضار كرد و مادر هانری پادشاه ناوار را كه ژان‌البر باشد نیز به تطمیع تزویج دختر خود به پسر او به پاریس می‌آورد و ملكه ناوار را به واسطه سمّی كه رنه نام از اهل فلورانس از خواص كاترین دمیدیسی كه صنعت او مخصوصا مسموم كردن اشخاص بود كه ملكه فرانسه میل داشت مقتول و مسموم كرد، به اینطور كه رنه سمّی تعبیه كرده و به
ص: 859
دست‌كشی آلوده نموده ملكه ناوار چون آن دست‌كش را به دست كرد فی الفور هلاك شد. بعد از فوت ملكه اگرچه مادر پادشاه فرانسه دختر خود را به هانری پادشاه ناوار داد امّا بعد از چندی حكم قتل تمام هوگنوها را كه در پاریس و در سایر بلاد فرانسه بودند صادر كرد و در همه‌جا در یكروز شروع به كشتن هوگنوها كردند و دو شب و دو روز متوالیا كشتار می‌شد. مشهور است كه در خود پاریس به تنهائی هفتاد هزار نفر به قتل رسید و چون این حادثه مقارن با روز تولّد سنت بارطلمی كه از ائمه عیسوی است اتّفاق افتاد معروف به حادثه سنت بارطلمی گردیده. فوت راموس فیلسوف معروف و ژان كوژن حجّار مشهور. (ایطالیا)- پی پاپ پنجم فتوا به ایجاد و تشكیل مجمع نسوان ترك دنیا گفته می‌دهد.

[سنه 981 هجری- سنه 1573 مسیحی]

آسیا- كشته شدن اجامره و اوباش تبریز كه مدّت دو سال بود به راه شرارت می‌رفتند و دست تعدّی به عرض و مال مردم دراز كرده و در [هر] محلّه شریری خود را سركرده و امیر دانسته و چون وقاحت این طایفه از حدّ درگذشت و نایره فسادی كه به اشتعال آن اشتغال داشتند به آب نصیحت فروننشست، به حكم شاه طهماسب و فتوای علما همگی به قتل رسیدند و امنیّت و آسودگی معاودت نمود. بروز طاعون در اردبیل كه سی هزار نفر از این ناخوشی بدرود زندگانی گفتند. دادن شاه طهماسب وزارت دیوان اعلی را به سید حسن فراهانی و خواجه جمال الدین علی تبریزی و استیفای دیوان اعلی را به میرزا شكر اللّه اصفهانی.
وفات عبد اللّه یزدی از فضلا. انتهاض جلال الدین اكبر شاه به طرف گجرات و نزول كردن به بلده احمدآباد بدون جنگ و منازعه و دادن حكومت این دیار را به میرزا عزیز كوكه و بازگشتن به شهر آگره و چون جلال الدین اكبر شاه به آگره مراجعت نمود محمّد حسین میرزا والی گجرات با سپاهی فراوان به عزم قتال به حوالی احمدآباد آمد و چون این خبر به اكبر شاه رسید به طرف محمّد حسین میرزا راند و لشكر او را شكست داده خود محمّد حسین میرزا را دستگیر كرد و مال بسیار از زر و جواهر و غیرها به دست اكبر شاه افتاد و باز حكومت آن ولایت را به میرزا عزیز
ص: 860
كوكه داده به آگره معاودت كرد. وفات سلیمان كرانی و حكومت داود پسرش به جای او.
اروپا- (فرانسه)- فوت هپی‌تال از وزرای بزرگ معروف. (لهستان)- هانری برادر پادشاه فرانسه از جانب اهالی لهستان به پادشاهی این مملكت منتخب و برقرار می‌شود.
افریقا- وفات شریف عبد اللّه و جلوس محمّد پسر او در فاس.

[سنه 982 هجری- سنه 1574 مسیحی]

آسیا- مرض سخت شاه طهماسب كه عاقبت به شفا و صحّت نایل گردید. وفات لوند بن گرگین حكمران گرجستان كه بعد از او كیخسرو ولد گرگین بن لوند به جای او لوای حكمرانی برافراشت و الكسندر بن لوند به موضع قزق پناه برد، كیخسرو با دسته قشونی متوجّه قزق شده با الكسندر مشغول جنگ شد امّا بعد از محاربه سختی كیخسرو كشته شد و الكسندر به جای پدر به مسند حكمرانی متمكّن گشت و ملازمان خود را به دربار شاه طهماسب فرستاد، شاه طهماسب یكی از امنا را با خلعت و تاج و كمر و اسب و زین زر به گرجستان فرستاده حكمرانی این ولایت را به الكسندر تفویض نمود. وفات میرزا قاسم گونابادی (جنابدی) از شعرا كه شاهنامه به نظم آورد و از اتفاق او نیز از جایزه و صلت محروم ماند. انتزاع نمودن جلال الدین اكبر شاه پتنه و بهار را از تصرّف داود كرانی و فرستادن خان خانان منعم خان را به بنگاله كه با داود جنگ كرده بر او غالب آمد. وفات محمّد حسین تبریزی از خوشنویسها. آمدن سفرا با هدایا از جانب دولت پرتوغال به دربار شاه طهماسب اما از آنجا كه پرتوغالیها مصدر بعضی اعمال از قبیل هدم مساجد و حرق مصاحف شده بودند شاه طهماسب آنها را نپذیرفت.
اروپا- (فرانسه)- فوت شارل نهم پادشاه فرانسه و جلوس هانری برادر او كه پادشاه لهستان بود به تخت سلطنت فرانسه كه موسوم به هانری سیّم گردید.
(پرتوغال)- جنگ پادشاه این مملكت با اعراب افریقا. (عثمانی)- عساكر
ص: 861
دولت عثمانی اسپانیولیها را از تونس خارج كرده این مملكت را متصرّف می‌شوند و تمام بلاد شمالی افریقا به تصرّف دولت عثمانی درمی‌آید. وفات سلطان سلیمان خان دویّم سلطان عثمانی در ششم ماه رمضان این سال كه وزیر اعظم محمّد پاشا فوت او را از امرا و اركان دولت پنهان كرد و سلطان مراد سیّم ابن سلطان سلیم خان دویّم را غافل به شهر آورد و بر تخت سلطنت جلوس داد و سلطان مراد سیّم بر سریر سلطانی تمكّن یافت و پنج نفر برادر خود را به جهت استقلال سلطنت به قتل رسانید.

[سنه 983 هجری- سنه 1575 مسیحی]

آسیا- در این سال حاجم خان والی خوارزم فرزند خود محمّد قلی سلطان را به دربار شاه طهماسب فرستاد و شاه طهماسب محمّد قلی سلطان را بخوبی پذیرفته خلاع و ثیاب ثمینه و تاج و كمر شمشیرهای بند زر و اسب و استر و درم و دینار زیاد به او داد. استیلای میرزا شاهرخ بن میرزا ابراهیم بن میرزا سلیمان ابن خان میرزا ابن سلطان محمود میرزا بر بدخشان و آمدن میرزا سلیمان به خدمت جلال الدین اكبر شاه. وفات منعم خان و دادن جلال الدین اكبر شاه حكومت بنگاله را به خان جهان حسینقلی و جنگ كردن خان جهان با داود كرانی و كشته شدن داود.
اروپا- (عثمانی)- وفات امیر چلبی از شعرای عثمانی و محترم افندی از مشایخ عثمانی.

[سنه 984 هجری- سنه 1576 مسیحی]

آسیا- از وقایع این سال وفات شاه طهماسب بن شاه اسمعیل است كه مدّت عمر او شصت و چهار سال و یكماه و بیست و پنج روز بود و سلطنتش پنجاه و سه سال و ششماه و بیست و شش روز و گویند غیر از المستنصر باللّه علوی امتداد مدت سلطنت احدی در اسلام بقدر مدّت ملك شاه طهماسب نبوده است. خلاصه
ص: 862
به عقیده مورّخین ایران در اوایل این سال شاه طهماسب ناخوش و مریض گردیده آنچه اطبّا در مداوا و معالجه كوشیدند ثمر نكرد و روزبه‌روز مرض قوّت گرفت و طبیعت ضعف بهمرسانید تا در شب سه‌شنبه پانزدهم ماه صفر به عالم باقی سفر نمود و چون این پادشاه درگذشت امرا و اركان دولت دو فرقه شده فرقه‌ای هواخواه سلطان حیدر بن شاه طهماسب كه در دربار پادشاهی بود و ادّعای ولایت‌عهد می‌نمود گردیده می‌خواستند او را به سلطنت بردارند و دسته‌ای طالب و خواهان اسمعیل میرزا بودند كه تقریبا بیست سال در قلعه قهقهه محبوس می‌بود، بنابراین خلاف و اختلاف درگرفت و اغتشاش و آشوب عظیمی برپا شد و بعد از كشمكش هواخواهان اسمعیل میرزا سلطان حیدر را بكشتند و راه قلعه قهقهه را پیش گرفته به اسمعیل میرزا پیوستند و این شاهزاده روز سه‌شنبه بیست و دویّم ماه صفر از قلعه قهقهه بیرون آمد و متوجّه قزوین گردید و هرروز دسته‌ای از سپاه و ملازمان و اركان دولت به اردوی او ملحق می‌شدند و موكب او ابتدا به اردبیل آمد و بعد از زیارت مزار جد خود شیخ صفی الدّین از این شهر انتهاض نموده عزیمت سلطانیه كرد و در راه سلطان ابراهیم میرزا به خدمت او رسیده ربقه اطاعت وی را بر گردن نهاد و بعضی كه راه مخالفت می‌پیمودند به راه عدم روانه شدند بعد حكم كرد كسی متعرّض جان و مال هواخواهان و تابعین سلطان حیدر نگردد و آن جماعت ایمن و معفو باشند. بالجمله با شوكت و اجلال به شهر قزوین نزول نمود و حكّام بلاد و بزرگان و سركردگان از هرطرف رو به حضرتش نهادند و شاه اسمعیل ثانی بر سریر سلطنت متمكّن و مستقلّ گردید و به نظم و تنسیق مهام ملك پرداخت، و میرزا شكر اللّه را كه از دبیران دانشمند و نویسندگان بیمانند بود در دیوان وزارت استقرار و استقلال داد و منصب استیفا برعهده كفایت شاه قاضی از سادات اصفهان مقرّر آمد و رسوم تاج‌گذاری و جلوس شاه اسمعیل ثانی روز چهارشنبه بیست و هفتم جمادی الاولی در ایوان چهل‌ستون قزوین به عمل آمد و ایلچیان سلاطین اوزبك و حكمرانان گرجستان و پادشاه پرتوغال و غیرهم به دربار پادشاهی آمده بخوبی پذیرفته شدند، و تخماق سلطان ولد شاه قلی سلطان استاجلو كه از جانب شاه طهماسب به دربار سلطان مراد خان سیّم سلطان عثمانی رفته بود به همراهی چاوش سلطان عثمانی كه مأمور به سفارت ایران شده به خدمت
ص: 863
شاه اسمعیل دویّم رسیدند و هدایای وافره سلطان عثمانی را با نامه محبت علامه تقدیم كرده سفیر عثمانی مورد اشفاق كامل گشت. و در روز سه‌شنبه هفتم شعبان سلطان سلیمان میرزا و سلطان مصطفی میرزا به امر شاه اسمعیل دویّم مقتول شده بدرود زندگانی گفتند و در همین اوان خبر رسید كه سلطان حسین میرزا ولد بهرام میرزا كه حكمت قندهار را داشت درگذشته لهذا شاه اسمعیل دویّم حكومت قندهار را به فولاد خلیفه شاملو داد. در بیست و هفتم شعبان این سال نعش شاه طهماسب را كه در باغچه حرم بر سبیل امانت دفن كرده بودند بیرون آوردند كه به مشهد مقدّس حمل كرده در روضه منوّره حضرت رضا سلام اللّه علیه به خاك سپارند و آن جسد را به بقعه شاهزاده حسین آورده و خیرات و طعام زیاد در این موقع به فقرا دادند. در اواخر رمضان این سال شاه قلی سلطان استاجلو امیر الامرای خراسان كه قصد مخالفت با شاه اسمعیل دویم كرده بود به دست امرائیكه در هرات بودند كشته شد و چون این خبر به سمع شاه اسمعیل دویّم رسید بارس سلطان را كه والی شیروان بود به حكومت هرات برقرار «1» نمود. هم در این سال چند نفر دیگر از شاهزادگان اولاد شاه طهماسب به امر شاه اسمعیل ثانی مقتول و مكحول گردیدند و مقصود شاه اسمعیل از كشتن شاهزادگان این بود كه كسی از خانواده سلطنت نماند كه دعوی پادشاهی كند نیز بسیاری از مخالفین این پادشاه كشته و از زندگانی بی‌نصیب گشتند و شمخال سلطان به منصب مهرداری نایل گردید.
در تواریخ فرنگ فوت شاه طهماسب و سلطنت شاه اسمعیل دویّم را بدین وضع می‌نویسند (شاه طهماسب به دست یكی از زوجات خود مسموم گردید و پسرش كه بیست و سه سال محبوس بود به سلطنت جلوس كرده برادر كوچك خود را كه ولیعهد بود مقتول ساخت) نیز در بعضی از تواریخ فرنگ مسطور است كه چون به واسطه كبر سنّ و امتداد سلطنت شاه طهماسب و ضعف بدنی و روحانی كه پیدا كرده مدّتها بود اختیار سلطنت را از دست داده امرای بزرگی كه زمام مهام و امور دولت را در دست داشتند از چراكسه و گرجی و تراكمه و الوار هریك به
______________________________
(1). عبارت احسن التواریخ این است: «حكومت بلده فاخره هرات را به ارس سلطان روملو كه والی شیروان بود ارزانی داشت».
ص: 864
یك شاهزاده كه مادر آن شاهزاده از طایفه آنها بود مایل و متمسّك شده می‌خواستند آن شاهزاده را بعد از شاه طهماسب به سلطنت جلوس دهند كه طایفه خودشان غالب باشد اگرچه ولیعهد رسمی این دولت در این وقت سلطان حیدر بود امّا حسین بیگ استاجلو با زال خان گرجی دائی بهرام میرزا متفق شده می‌خواستند بهرام میرزا را به ولیعهدی برقرار نمایند، مادر سلطان حیدر میرزا كه از طایفه چركس بود از این فقره مطلع شده قبل از آنكه حسین بیگ اوستاجلو و امرای گرجی رأی شاه طهماسب را در ولیعهدی سلطان حیدر میرزا متزلزل نمایند مصمّم قتل شاه طهماسب شده و در نوره‌ای كه شاه طهماسب به استعمال آن معتاد بود سمّی داخل كرد و شاه طهماسب آن نوره را در حمّام به بدن خود مالیده مسموم شد.
خلاصه شاه طهماسب در اوایل عهد شباب به نوشتن خط و نقاشی زیاده مایل بود و بر خرهای مصری كه زین طلا و جل زربفت داشتند سوار می‌شد و با اشخاصی كه با او هم‌سنّ بودند آمیزش داشت و از این‌رو گفته‌اند:
بی‌تكلّف خوش ترقّی كرده‌اندكاتب و نقاش و قزوینی و خر و در ایّام كهولت از صبح تا شام دفتر را در پیش گذاشته بكار ملكی می‌پرداخت و به مجموع مهمّات خود رسیدگی می‌كرد چنانكه وزراء و وكلاء بی‌اذن او دیناری به كسی نمی‌توانستند بدهند، یكروز ناخن می‌گرفت و یكروز از صبح تا شام در حمّام بود و اكثر اشیا را نجس می‌دانست نیم‌خورده خود را در آب و آتش می‌ریخت و در مجالس غذا نمی‌خورد و پس از توبه اصراری در نخوردن شراب داشت، در اواخر عمر تارك جمیع لذّات شده چنانكه تقریبا بیست سال سوار نشد.
از آثار او باروی شهر طهران و باروی شهر مشهد مقدّس و عمارت دیوانی قزوین و حمّامات خوبست كه در همین بلده ساخته و مسجدی كه در تبریز بنا كرده و رباطی فیمابین زنجان و سلطانیه. از غرایب آنكه از چهارده سال قبل از وفات خود به لشكریان مواجب نداده بود و چندان مایل به او بودند كه احدی شكوه نمی‌كرد و همه برای خدمت حاضر بودند، دوازده پسر و چند دختر داشت.
وفات امیر فخر الدین سماكی از فضلا كه سمت شاگردی امیر غیاث الدین منصور شیرازی را داشت. وفات محمّد شاه فاروقی صاحب خاندیس و برقرار شدن
ص: 865
پسرش راجه علیخان به جای او. وفات هجری شاعر رازی. ایجاد طبع حروفات به زبان ارمنی.
اروپا- (اسپانیول)- فوت فلیپ دویّم پادشاه و اقتدار پرنس درانژ در هلاند.
(فرانسه)- هانری پادشاه ناوار كه در فرانسه محبوس بود فرارا خود را به مملكت كوچك خود می‌رساند.
افریقا- انهزام شریف محمّد از عمّ خود عبد الملك در جنگ فاس به امداد والی الجزایر.

[سنه 985 هجری- سنه 1577 مسیحی]

آسیا- در این سال اهالی شیروان قصد مخالفت با شاه اسمعیل ثانی نموده كاوس میرزا را بر خود امیر كردند و متوجّه شابران شدند، ارس سلطان والی این ولایت جمعی را به دفع ایشان مأمور كرده آن جمع در دو فرسخی شابران به كاوس میرزا رسیده آنها را منهزم و اغلب را مقتول ساختند. در بیست و ششم ربیع الاول این سال میرزا شكر اللّه از وزارت معزول شده شاه اسمعیل منصب دیوان اعلی و وزارت كبری را به میرزا سلمان عنایت كرد و صدارت را به شاه عنایت اللّه از سادات اصفهان (منصب صدارت آنچه در دولت صفویه نوشته شده مقصود صدراعظمی نیست بلكه تقریبا شباهت به شیخ الاسلامی دارد). مخالفت و طغیان اسكندر والی قلعه پلنگان كه سولاق حسین تكلو به دفع او مأمور شده وی را مقهور كرد و حكومت آن قلاع را شاه اسمعیل ثانی به سولاق حسین داد. كشته شدن سلطان حسین میرزا از شاهزادگان به امر شاه اسمعیل دویّم و مقیّد شدن آردوغدی خلیفه تكلو حكمران ری. دادن شاه اسمعیل ثانی حكومت هرات را به علی قلیخان شاملو از نبایر دورمشخان. آمدن ابو الخان اوزبك بتاخت بعضی از ولایات خراسان و دفع كردن عساكر قزلباش او را و كشته شدن بسیاری از همراهان ابو الخان. آمدن ایلچیان نظام الملك پادشاه دكن با هدایای وافره در پنجم ماه رجب به قزوین و اظهار مودّت نمودن از جانب پادشاه خود و پذیرفتن شاه اسمعیل دویّم آنها را.
ص: 866
سپردن شاه اسمعیل ثانی فرزند خود شجاع الدّین محمّد را به ولی سلطان والی شیراز در سیّم ماه شعبان. طلوع ستاره ذوذوابه كه طولش نصف قوس فلكی بود در برج قوس در شب جمعه بیست و چهارم شعبان. وفات شاه اسمعیل دویّم شب یكشنبه سیزدهم رمضان. تبیین آنكه در این شب شاه اسمعیل دویّم با حسن بیك حلواچی اوغلی و چند نفر از خواص سوار شده در كوچه و بازار سیر كرده قریب به سحر در خانه حسن بیگ فرود آمد و در بستر خواب رفت و از آنجا كه تریاق زیاد می‌خورد و قولنج سختی داشت كه هرچند روزبروز می‌كرد و اسباب وحشت می‌شد و در این وقت قولنج او را گرفته و غفلة هلاك نمود. بعضی گویند حسن بیك حلواچی اوغلی با معاندین شاه اسمعیل ساخته او را مسموم كرد و بعلاوه او را در بستر خفه نمود. در تواریخ فرنگ می‌نویسند در حینی كه شاه اسمعیل ثانی مصمّم جنگ با دولت عثمانی بود بزرگان ایران یعنی اركان دولت او در بستر وی را خفه كرده برادرش را بجای او به سلطنت برقرار نمودند. ایضا در تواریخ فرنگ می‌نویسند پریخان خانم كه اسباب سلطنت شاه اسمعیل دویّم را او فراهم آورده بود و بدین جهت توقعات از او داشت و آن توقعات به عمل نمی‌آمد دوازده نفر مرد را به لباس زنانه ملبّس ساخته شب به اطاق شاه اسمعیل ورود داد و آنها شاه اسمعیل را خفه كردند و شاه اسمعیل چندان به خوردن بذر البنج مولع بود كه شبانروزی تقریبا چهل و پنج نخود از این سم را می‌خورد. میرزا بیگ مؤلّف كتاب روضة الصّفویه مسموم كردن و خفه نمودن شاه اسمعیل دویّم را تضعیف می‌نماید و به عقیده او به مرض قولنج وفات كرده است. خلاصه چون شاه اسمعیل دویم درگذشت اركان دولت بر سلطنت سلطان محمّد میرزا كه به سلطان محمّد خدابنده نیز معروفست اتفاق كردند و فوج‌فوج روانه شیراز شدند زیرا كه سلطان محمّد میرزا در این بلده اقامت داشت، چون اركان دولت و صاحبمنصبان و سركردگان به شیراز رسیدند و خبر فوت شاه اسمعیل دویّم را به سلطان محمّد میرزا دادند به تخت سلطنت جلوس كرده پس از تهیّه اسباب عزیمت قزوین نمود و حكومت شیراز را با لواحق و مضافات به علی بیگ ولد محمّد خان ذو القدر عنایت كرد، همینكه سلطان محمّد به اصفهان رسید حسینقلی سلطان شاملو با خیمه و خرگاه و سراپرده و غیره به دربار پادشاهی آمد همینطور دسته‌دسته سران سپاه و غیره به خدمت این پادشاه می‌آمدند تا به
ص: 867
خاك قزوین نزول كرد و در اینجا سلیمان پادشاه ابن سلطان اویس بن سلطان محمود بن سلطان ابو سعید بن میرزا سلطان محمّد بن میرزا میرانشاه بن امیر تیمور به خدمت سلطان محمّد خدابنده رسیده مورد اعزاز كامل گردید، قبل از ورود به شهر قزوین پری خان خانم و شمخال سلطان به خیال مخالفت افتاده و دروازه شهر را بسته بودند امّا این خیال ایشان مثمرثمری نشده بلكه نقد حیات را در این راه به باد دادند و روز پنجشنبه پنجم ذیحجه سلطان محمّد خدابنده در عمارت سلطنتی قزوین به سریر پادشاهی تمكّن یافته منصب وزارت را به میرزا سلمان داد و مواجب چهارده ساله لشكر را كه شاه طهماسب نداده بود سلطان محمّد به ایشان داده بعلاوه جواهر و نقود و اسباب و آلات خرب وافر به امرا و صلحا و سادات و فقرا و لشكری عطا و بذل كرد و فی الحقیقه بخششهای بزرگ نمود امّا به سبب ضعف قوّه باصره امور مملكت در دولت این پادشاه رو به پریشانی نهاد. هم در این اوان حكومت تبریز را سلطان محمّد خدابنده به امیر خان تركمان و حكومت خوی را به علیقلی سلطان تركمان داد. هم در این سال پاشای ارزن الرّوم لشكری به شوره‌گل فرستاده عساكر قزلباش آن لشكر را منهزم كردند.
اروپا- (انگلیس)- كراك نام دور كره ارض را در ظرف هزار و پنجاه و یكروز سیاحت كرده در سمت جنوب تنگه ماژلّان آمریك بعضی اراضی انكشاف می‌نماید و دماغه جنوبی آمریك را موسوم به كاپ‌ارن می‌سازد. (پرتوغال)- پادشاه این مملكت به سلطان مارك ملّا محمّد كه عمش سلطنت را از او گرفته بود پناه می‌دهد و به امداد او می‌پردازد.

[سنه 986 هجری- سنه 1578 مسیحی]

آسیا- در این سال خان احمد خان گیلانی كه در حبس سلاطین صفویّه بود از حبس نجات یافته باز به حكومت گیلان برقرار گردید و آخر الامر خان احمد خان در عهد شاه عبّاس منهزما به مملكت عثمانی رفته در آنجا درگذشت و حكومت این طبقه زوال یافت و گیلان مستقیما در تصرّف سلاطین صفویّه درآمد. وفات خان جهان حكمران بنگاله كه پس از فوت او مظفّر خان والی پتنه به فرمان اكبر شاه
ص: 868
به حكمرانی آن دیار نایل گشت. (ایران و عثمانی)- جنگ یازده ساله عثمانیها با ایران در این سال ابتدا و شروع نمود. تبیین آنكه چون خبر فوت شاه اسمعیل ثانی به سمع سلطان مراد خان سلطان عثمانی رسید به خیال تملّك بعضی از بلاد ایران افتاده عثمان پاشا را كه یكی از سرداران عثمانی بود با لشكری جرّار مأمور ایران نمود چون این خبر مسموع كارگزاران شاه سلطان محمّد خدابنده گردید سركردگان قشون با عساكر قزلباش در تحت ریاست سلطان حمزه میرزا متوجّه دفع سپاه عثمانی گردیدند، عثمان پاشا در بین راه از حركت شاهزاده مشار الیه و كثرت عساكر قزلباش خبردار شده به مملكت عثمانی بازگشت و اردوی شاهزاده حمزه میرزا در این سال در بلده شماخی اتراق كرد.
اروپا- (فرانسه)- ایجاد نشانی موسوم به سنت اسپری در این مملكت. بنیان پل موسوم به پن‌نو كه یكی از پلهای شهر پاریس است به دست پادشاه.
(پرتوغال)- سباستین پادشاه پرتوغال به قصد جهاد به افریقا سفر كرده در حوالی طنجه در موضعی كه موسوم به قصر كیویر می‌باشد جنگ سختی می‌نماید و در اثنای جنگ سباستین پادشاه مقتول شده هانری نام عمّوی او كه مزاجا علیل و به سنّ كهولتست به جای او به سلطنت برقرار می‌گردد.

[سنه 987 هجری- سنه 1579 مسیحی]

آسیا- كشته شدن میرزا جان مرعشی حكمران مازندران و زوال دولت مرعشیان.
وفات شاه قاسم كاهی. معاودت اردوی شاهزاده حمزه میرزا از شماخی به عراق و فتنه عظیم به جهت ظلم و تعدّی امرا و بزرگان در این نواحی. جنگ سخت عساكر قزلباش با سپاه عثمانی كه به سرداری عثمان پاشا باز به طرف شماخی آمده بودند.
اروپا- (هلاند)- اهالی هلاند اعلان جمهوری كرده و مجلس پارلمنتی برای خود تشكیل می‌دهند. پرنس درانژ به سپهسالاری كلّ و ریاست این جمهوری برقرار می‌گردد.
ص: 869

[سنه 988 هجری- سنه 1580 مسیحی]

آسیا- وفات علی عادلشاه كه پس از فوت او برادرزاده‌اش ابراهیم عادلشاه به جای او به حكمرانی برقرار می‌گردد. كشته شدن شاه ضیاء الدین كرمانی از وزرای شعرا. وفات ملّا مهدی یزدی از مشاهیر. (ایران و عثمانی)- عثمان پاشا سردار عثمانی به دربند آمده عساكر او ناحیه شیروان را تاخت نمودند و در این هنگام محمد خان ولد خلیفه انصاری ذو القدر و بیكر خان ذو القدر كشته شدند و نهب و تاخت قشون عثمانی تا به الكای قراباغ رسید و محصولات این ولایت را به تاراج بردند لهذا اردوی پادشاه ایران (شاه سلطان محمد) به عزم دفع سپاه عثمانی متوجّه آذربایجان گردید، در این وقت عثمان پاشا غازی محمّد گرّای را با دسته قشونی از تاتار به تاراج الكه كه اقطاع اردوغدی ذو القدر بود فرستاده و او در این الكه خرابی بسیار كرده كه عساكر ایران به ایشان رسیده غازی محمد گرّای را دستگیر و لشكریان او را بكشتند عثمان پاشا چون از این واقعه خبردار گردید خایف شده به مملكت عثمانی بازگشت. هم در این سال شاه سلطان محمّد حكومت شیروان را به بیكر خان زیاد اوغلی داد و امیر خان تركمان به مصاحبت پادشاه برقرار آمد. تغییر دستار عیسویان و یهود.
اروپا- (پرتوغال)- فوت هانری پادشاه پرتوغال و جلوس برادرزاده او به سلطنت این مملكت و شكست خوردن این پادشاه از دوك دالپ سردار اسپانیولی.
(روس)- یرماق ایل بیگی طایفه قزاق به حكم پادشاه روس وارد مملك سیبری شده آنجا را متصرّف می‌گردد.

[سنه 989 هجری- سنه 1581 مسیحی]

آسیا- در این سال كشمیر به تصرّف اكبر شاه درآمد، یوسفخان والی كشمیر یعقوب خان پسر خود را با خراج نزد اكبر شاه فرستاد. وفات ابراهیم قطب شاه كه بعد از فوت او محمد قلی قطب شاه به جای او برقرار گشت. كشته شدن مظفر خان حاكم بنگاله به دست بعضی از امرا. هم در این سال میرزا سلمان كه سمت
ص: 870
وزارت شاه سلطان محمّد خدابنده را داشت به حكم این پادشاه لشكر به گرجستان كشیده و كار را بر الكساندر والی گرجستان تنگ نموده لا بد مشار الیه خراج دوساله را تسلیم نمود و هدایای وافره خدمت شاه سلطان محمّد فرستاد و دختر خود را به مزاوجت شاهزاده حمزه میرزا داد. هم در این سال علیقلی خان شاملو در خراسان لوای استقلال برافراخته قصد كرد كه خطبه و سكّه را به اسم شاهزاده عبّاس میرزا ابن شاه سلطان محمّد نماید لهذا میرزا سلمان وزیر شاهزاده سلطان حمزه میرزا را بر آن بداشت كه با لشكر متوجّه خراسان گردد چون شاهزاده مشار الیه با لشكر به خراسان روان شد عثمان پاشا سردار عثمانی وقت و موقع را مساعد و مناسب دانسته فرصت غنیمت شمرد و با سپاه عثمانی به ولایت شیروان آمده تمام این ناحیه را متصرّف گردید.

[سنه 990 هجری- سنه 1582 مسیحی]

آسیا- وفات اسكندر خان اوزبك كه بعد از فوت او در ماوراء النهر و بلخ به اسم عبد اللّه خان خطبه خواندند. هم در این سال میرزا سلمان وزیر شاه سلطان محمّد به جهت كسر شوكت و استقلال علیقلی خان شاملو كه می‌خواست شاهزاده عبّاس میرزا را در خراسان به پادشاهی بردارد قصد كرد او را از بیگلربیگی‌گری خراسان معزول سازد لهذا منشور ایالت هرات را به اسم ولی خلیفه شاملو كه در نیشابور حكومت داشت نوشت و مشار الیه به رسم ایلغار روانه هرات شد، علیقلی خان ظاهرا به قدم اطاعت پیش آمده امّا فولاد خلیفه را با خود متّفق ساخته او را با زهری به استقبال ولی خلیفه شاملو فرستاد و فولاد خلیفه ولی خلیفه شاملو را مسموم كرده به هرات بازگشت چون این خبر به شاهزاده حمزه میرزا رسید به اتّفاق میرزا سلمان و عساكر خود به طرف قلعه تربت راندند و این قلعه در تصرّف مرشد قلیخان كه یكی از همدستان با اقتدار علیقلی خان شاملو می‌بود بود، شاهزاده سلطان حمزه میرزا قلعه تربت را محاصره كرده ششماه مدّت محاصره طول كشید و فتح قلعه میسّر نشد و لشكریان به ستوه آمده آثار انكسار در ایشان پدیدار گشت لهذا از این محلّ حركت كردند و متوجّه هرات شدند كه این ولایت را مسخّر نمایند و در این حال
ص: 871
سال بسر رسید.
اروپا- (ایطالیا)- گرگوار سیزدهم تقویمی وضع نمود كه هنوز به اسم او معروف است و تمام ملل كاتولیكی مذهب پیروی آن تقویم می‌نمایند. (روس)- پادشاه روس پسر خود را به دست خود به قتل می‌رساند و قبول مذهب كاتولیكی نمی‌نماید.

[سنه 991 هجری- سنه 1583 مسیحی]

آسیا- در این سال اكبر شاه قلعه آله‌آباد را بنا نهاد و خان اعظم را با سپاه فراوان به بنگاله فرستاد كه امور آن مملكت را به اصلاح آورد. هم در این سال شاهزاده سلطان حمزه میرزا با عساكر خود در صحاری موضع مشهور به تیر پل از ملحقات هرات به اردوی شاهزاده عباس میرزا رسیده حمله بر عساكر شاهزاده عباس میرزا نمودند، علیقلی خان شاملو مضطرب شده خود را با جمعی از سپاه به قلعه هرات رسانید و به تهیّه اسباب قلعه‌داری پرداخت، شاهزاده عبّاس میرزا چون فرصتی به دست نیاورد كه خود را به قلعه رساند لا بد در میان آن لشكر بماند، طایفه تكلو بنای غارت را گذاشتند، شاهزاده عبّاس میرزا كه فطرتا دانا و مدبّر بود شخصی كاردان را نزد برادر فرستاد و به توسّط او اظهار شوق خدمت آن شاهزاده نموده درخواست كرد كه امر نماید متعرّض او نشوند تا اموال و اسباب خود را فراهم آورده به خدمت برادر مشرف شود شاهزاده سلطان حمزه میرزا قبول این معنی كرده به لشكریان اعلام داد كه دست تعرّض از شاهزاده عبّاس میرزا كوتاه كنند و این شاهزاده مهیّای حركت شد، به جای اینكه به خدمت برادر آید به قلعه هرات شتافت و با جلودار خود كه حسین بیگ شاملو باشد خود را به قلعه هرات رسانید، شاهزاده سلطان حمزه میرزا چون بر اینمعنی وقوف یافت قلعه هرات را محاصره كرد و به محاربه پرداخت و هرروز جنگ در كار بود و جمعی كشته می‌شدند و میرزا سلمان وزیر نیز در این هنگامه روانه دیار عدم گردید، چون مدّت محاصره امتداد یافت، امرای خیراندیش دانشمند در میان افتاده از مصالحه سخن راندند و آخر الامر بدین نهج صلح كردند كه مادام كه پدر ایشان شاه سلطان محمّد خدابنده زنده و صاحب
ص: 872
افسر پادشاهی است هیچیك از این دو شاهزاده مدّعی تخت سلطنت نشده سكّه و خطبه به نام خود نكنند و بلاد عراق در ضبط شاهزاده سلطان حمزه میرزا كه برادر بزرگتر بود باشد و خراسان در تحت حكمرانی شاهزاده عبّاس میرزا و این دو شاهزاده در سال آینده در ولایت سمنان و دامغان با هم ملاقات نمایند، پس از عقد عهد صلح شاهزاده حمزه میرزا به مشهد مقدّس آمده به زیارت روضه منوّره رضویّه علیه السّلام پرداخت و چون اهل مشهد از سلوك مرتضی قلیخان پرناك چندان رضایتی نداشتند شاهزاده سلطان حمزه میرزا حكومت مشهد مقدّس را به عبد اللّه خان استاجلو واگذار كرد و مرتضی قلیخان پرناك را حكمرانی سمنان و دامغان داد و از آنجا به قزوین آمد و در این ولایت مقرر نمود خلیل خان افشار به جبال كوهگیلویه رفته نایره فتنه شاه قلندر را منطفی سازد. تبیین آنكه بعد از كشته شدن شاه اسمعیل ثانی درویشی كه در اثنای سیاحت در قلعه قهقهه شاه اسمعیل را دیده و بعضی سبك و رفتار او را آموخته و منظرا نیز شباهتی به آن پادشاه داشت به داعیه پادشاهی خروج كرده ادّعا نمود كه من شاه اسمعیل ثانی هستم ملازمان من می‌خواستند مرا بكشند من فرار كردم و از آنجا كه درویش در علوم غریبه نیز زبردست بود به حكمتهای عملی دل اهالی كوهستان ولایت كوهگیلویه را فریفته جمعی ساده‌لوح را دور خود جمع كرده و رفته‌رفته بیست هزار نفر جمعیت بهمرسانید و مشهور به شاه قلندر گردید و تبعه او آغاز فتنه و فساد نموده دست به اموال مردم دراز كردند و هركس سر از ربقه اطاعت شاه قلندر می‌پیچید محلّ تعرّض و تعدّی اتباع او بود تا در این سال خلیل خان افشار به دفع او مأمور گردید امّا چون مشار الیه با سپاهی قلیل نیندیشیده و رعایت حزم ننموده قدم در آن كوهستان گذاشت الوار آن ساحت به او حمله كرده لشكریانش را بتمامه بكشتند و خود او را نیز به بدترین وجهی به راه آخرت فرستادند لهذا كار شاه قلندر خیلی بالا گرفت و به معموره كوهگیلویه آمده در خانه خلیل خان رحل اقامت انداخت و به عیش و عشرت مشغول شد و در آن اوان قلعه‌ای در نهایت استحكام در ملك دهدشت بنا نهاده بدانجا نقل مكان كرد و به كار سلطنت پرداخت، بعد از این مقدّمات اسكندر خان برادرزاده خلیل خان مذكور كه بیگلربیگی كوهگیلویه بود سی هزار نفر جمع كرده قلعه دهدشت را محاصره نمود بعد از چند روز در اثنای
ص: 873
محاصره باران عظیمی باریده یكطرف از دیوار آن حصار بیفتاد، اسكندر خان این معنی را به فال نیك گرفته و علایم پیشرفت كار خود دانسته حكم به یورش داد و قلعه را متصرّف شد و جار كشیدند كه احدی مزاحم حال اهالی قلعه نشود و شاه قلندر را به دست آورند، بعد از سه روز سكنه آن حصار قلندر مذكور را گرفته نزد اسكندر خان آوردند و اسكندر خان در همان روز او را بكشت و پسر او را مقیّد كرده به دربار سلطنت فرستاد و فتنه شاه قلندر بدین منوال رفع شد. وفات میر فاضلی بمی از معارف